دربان

یادداشت های یک دربان

یادداشت های یک دربان

دربان

مردان و زنانی که مادرزاد چشمانی کم سو دارند. از بچه گی بین آنها بزرگ شدم. تقریبا هیچ کس در تاریکی این دره، قادر به درست دیدن چند متری مقابل خودش هم نیست. اصلا شاید همین سایه های بلند و طولانی، رفته رفته این بلا را بر سر این جماعت آورده؛ یا حداقل آن را تشدید کرده. روز از شب چندان قابل تشخیص نیست، با این حال هیچ وحشتی هم در اینجا از ناامنی پیدا نخواهی کرد؛ و دقیقا به همین دلیل این مردم نسل ها قبل، دره تاریک را برای سکونت انتخاب کردند.

ایمیل:
behzadsarhadi@gmail.com


کتاب داستانی "جاده غرب" را اگر بخواهیم در چند کلیدواژه تعریف کنیم، می توان موارد زیر را بیشتر مورد توجه قرار داد. در هر مورد به صورتی کلی تعریف و منظور از هر واژه نیز آورده شده است تا مخاطبانی که قصد دریافت کتاب را دارند، بیشتر از محتوای کتاب مطابق با عنوان آن، به منظور اختصاص زمان مطالعه مطمئن شود.

سرخوردگی جمعی

در کتاب "جاده غرب"، یکی از اساسی ترین موضوعات، سرخوردگی جماعتی است که سال ها پیش به شجاعت یک نفر از میان خودشان، تحقق رویای آزاد و مثل یک شهروند زندگی کردن را دست یافتنی می دیدند. اما افول اخلاق جمعی در نهایت مانع از آن شد.


بدنامی اسطوره

در کتاب "جاده غرب"، اسطوره مردم کسی است که پس از قتل او، شایعه بدنامی تا سال های زیادی دامانش را گرفته. این حدس و گمان درباره بدنامی، نه آن اندازه بزرگ است که اسطوره فراموش شود؛ و نه آن اندازه کوچک است که مدعیان او، فرصت تصویرگری دلخواه خودشان از اسطوره را نداشته باشند.


خودخواهی و بیتفاوتی

در کتاب "جاده غرب"، سقوط اخلاق جمعی و بی تفاوتی ها به مصائب یکدیگر، منجر به مهیا شدن فضای خودخواهی شده است؛ و همین امر مانع از دستیابی به یک زندگی آزاد و تحقق رویایی دیرینه برای مردم می شود.


قهرمان انتقام جو

در کتاب "جاده غرب" سال ها پس از مرگ اسطوره، قهرمان مردم اکنون جوانی است، که ناتوانی و شکست های مکرر او در کسب رویاهای جماعتی رعیت برای آزاد و محترم زیستن، از او اژدهایی اجنبی ستیز و انتقام جو ساخته است.


به دنبال مقصر

در کتاب "جاده غرب"، فراموشی و انکار عوامل شکست جمعی در درون جامعه، با دشمن تراشی و مقصر سازی یکجانه برای تمام بدبختی ها، و به صورت اجنبی ستیزی و نفرت از غیر خودی بسیار دیده میشود.


جبر سرنوشت

در کتاب "جاده غرب"، در لحظه شکست قهرمان داستان و افول غرور او، نگاه جابرانه به سرنوشت بر دیدن نقص های خود سایه انداخته و مانع از درست اندیشی درباره جامعه رنج دیده میشود.


راه آزادی

در کتاب "جاده غرب"، با وجود یاسها و شکست ها، جماعت رعیتی که سالها به دنبال محترم و آزاد زندگی کردن است، راه رهایی از مصیبت قدیمی و سیاهی تاریخ سرنوشت خود را در لحظه تغییر نگرش قهرمان داستان از خوی بیگانه ستیزی و انتقام جویی پیدا میکند. این لحظه برابر با آشکار شدن خیر خواهی و عدالت خواهی یک بیگانه درباره قهرمان داستان است.